آرایشگاه زنانه در محدوده اقدسیه
آرایشگاه زنانه در محدوده اقدسیه | شروع گرفتن صفر تا صد خدمات زیبایی در انواع لاین مو با کیفیت 100% تضمینی, لطفا میزان اهمیت آرایشگاه زنانه در محدوده اقدسیه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با آرایشگاه زنانه در محدوده اقدسیه را برای شما فراهم کنیم.۱۴ آبان ۱۴۰۴
آرایشگاه زنانه در محدوده اقدسیه صرفاً به عنوان عموی هلن اهمیت دارد و تاریخ تبعید او فقط به عنوان سالی که دوست کوچک ما برای اولین بار به مدرسه رفت، قابل توجه بهترین سالن زیبایی در تهران است. او خودش تجربیات روز اول خود را برای ما تعریف خواهد سالن آرایشگاه در تهران کرد: من برای اولین بار به آمدم پنجشنبهای انواع سالن زیبایی رنگ مو و مراقبت از مو بود. دوست عمویم، مادام ژوفرن، مرا به اتاق پذیرایی راهبه، اتاقی زیبا با دیوارهای سفید و طلایی، برد. مادام دو روشهشوآر به همراه ماره کواتره-تمپس به اتاق پذیرایی آمدند.
سالن زیبایی : که دومی بانوی بخش پایینی بود و قرار بود من در آنجا باشم. «آنها به من گفتند که من بسیار زیبا هستم و موهای قشنگی دارم؛ اما من هیچ جوابی ندادم، زیرا تمام زبان فرانسهای را که در طول سفر میدانستم فراموش کرده بودم… هرچند هر چه به من گفته سالن زیبایی در تهران شد را فهمیدم. آنها گفتند که قرار است مرا به داخل ببرند تا لباس مدرسه را به من بپوشانند و بعداً مرا به مادام ژوفرین نشان دهند. آنها دریچهی مشبک را باز کردند و من را از آن عبور دادند، زیرا من بسیار کوچک بودم.
آرایشگاه زنانه در محدوده اقدسیه
سپس مرا به اتاق راهبه بردند و سور کرینوآر لباس فرم را به من پوشاند. اما وقتی دیدم که سیاه است، شروع به گریهی تلخی کردم. با این حال، وقتی روبانهای آبی را به من بستند، تا حدودی تسلی یافتم. سپس به من شیرینی دادند و گفتند که باید هر روز مقداری از آن را بخورم.» «دخترهای بزرگی که در آپارتمانهای راهبه کشیک میدادند، آمدند تا نگاهی به من بیندازند و میتوانستم بشنوم که میگفتند: «بیچاره کوچولو؛ او اصلاً نمیتواند فرانسوی صحبت کند؛ باید کاری کنیم لهستانی صحبت کند تا ببینیم چه جور زبانی است.» اما میدانستم که آنها فقط مسخرهام میکردند.
برای همین یک کلمه هم حرف نمیزدم. بعد گفتند که من از یک کشور خیلی دور به نام لهستان آمدهام، و یکی گفت: «اوه! لهستانی بودن چقدر باید خندهدار باشد!» هلن خیلی زود با کسی دوست شد. مادمازل دو مونتمورنسی، دختر یکی از اشرافزادگان فرانسه، غریبه کوچک را روی زانوی خود نشاند و از او پرسید که آیا دوست ندارد او را به عنوان “مادر کوچکش” داشته باشد. هلن میگوید: “من علامت دادم که باید این کار را بکنم، چون تصمیم گرفتم تا زمانی که بتوانم مثل بقیه صحبت کنم، حرفی نزنم.” دخترهای دیگر میخواستند بدانند که آیا هلن، مادام دو مونتمورنسی را زیبا میداند.
و لهستانی کوچک دستش را روی چشمانش گذاشت، “تا جایی که بگوید چشمان زیبایی دارد.” هلن پس از اینکه برای بررسی یونیفرمش توسط عمویش و مادام ژوفرن به سالن پذیرایی برده شد، توسط مادام دو روشهشوآر، مدیر مدارس که سرپرستیاش را مادمازل دو مونتمورنسی بر عهده داشت، برای آشنایی با همراهان آیندهاش فرستاده شد. او شرح مفصلی از پذیراییاش در یک مهمانی تفریحی میدهد، زمانی که دخترها دورش جمع شده بودند و مشتاق بودند ببینند این خارجی کوچک که نمیتوانست فرانسوی صحبت کند، چه موجود عجیبی بهترین سالن زیبایی در تهران است. سر شام، او آرایش کرد.
با دختر کوچک دیگری به نام مادمازل دو شوازول، و حتی جرأت کرد در پاسخ به چیزی که دختر کوچک گفت، یکی دو کلمه حرف بزند. در این هنگام، شوازول کوچک دستانش را به هم زد و فریاد زد: «اوه! دختر کوچک لهستانی میتواند فرانسوی صحبت کند!» مادمازل دو شوازول به او گفت که در زمان حضور و غیاب باید برای همه پانسیونرها درخواست تفریح کند و مهمانی ترتیب دهد. هلن با جدیت از این توصیهها پیروی کرد و مراسم تحلیف او در صومعه او بوآ به پایان رسید. خیلی زود خودش را در خانه جا داد – حتی اگر از روی بعضی از ماجراجوییهایش بشود قضاوت کرد، خیلی هم در خانه جا افتاده بود.
آرایشگاه زنانه در محدوده اقدسیه در مدرسه سه بخش وجود داشت – «آبیها»، «سفیدها» و «قرمزها». «آبیها» دختران کوچک هفت تا ده ساله بودند؛ «سفیدها» اولین کلاس عشای ربانی بودند؛ و «قرمزها» دختران بزرگی بودند که تحصیلات خود را به پایان میرساندند. از آنجایی که این دختران جوان همگی به بالاترین طبقات جامعه تعلق داشتند و قرار بود معشوقههای مؤسسات بزرگ شوند و نقش بزرگ و مهمی در زندگی اجتماعی آن زمان ایفا کنند، آموزش آنها هدف بسیار مشخصی داشت و نمیتوان از کمالی که با آن سازگار شده بود، تحت تأثیر قرار نگرفت.
محدوده اقدسیه
تأکید زیادی بر دستاوردهایی داشت که در محافلی که دختران در آنها رفت و آمد میکردند، بیشترین ارزش را داشتند. به رقص، موسیقی، نقاشی و شاید بیش از همه به مکالمه آنها، هنری که قرن هجدهم بالاتر از همه قرار میداد، نهایت دقت میشد. آنها از همان ابتدا به معاشرت خوب عادت کرده بودند و اغلب برای بازدید به خانههای بزرگ راه داده میشدند. هلن را میبینیم که «سه یا چهار بار در هفته»، یک بار در کارناوال، در مهمانیهای کودکانه که توسط مادام دو لا ووپالیه و مارکیز دو شاتله برگزار میشد.
و بار دیگر، سه بار در هفته به مدت یک ماه کامل، برای تمرین نقش ژواس در آتالی در خانه دوشس مورتمارت، بیرون میرفت. خانواده سلطنتی به جشنها و مهمانیهای مدرسه میآمدند و بزرگترین خانمهای پاریس برای دعوت به آنجا تلاش میکردند. مادام دو روشه شوارت، بانوی مدارس، عادت داشت هر شب برخی از دخترانی را که بیشتر به آنها علاقه داشت، در اتاق خود جمع کند. هلن میگوید: «آنجا جدیدترین کتابهایی را که میتوانستیم به طور مناسب بخوانیم، خواندیم – درباره هر چیزی که پاریس را جذاب میسالن آرایشگاه در تهران کرد صحبت کردیم، زیرا راهبهها آنقدر وقت خود را در سالن پذیرایی میگذراندند و ما دخترها آنقدر بیرون میرفتیم که همه چیز را میدانستیم.
به نظر من مادام دو روشه شوآر و او خواهرشان رفتار و منش خاص خودش را داشت، و «لحنی» که همه ما – منظورم آنهایی از ماست که زیاد به ملاقاتشان میرفتیم – متوجه آن میشدیم. خانمهای محترم از نحوهی بیان ما، به خصوص مادمازل دو کنفلان، شگفتزده میشدند. کوچکترین اظهار نظر او هم حاکی از نوعی تمایز انواع سالن زیبایی رنگ مو و مراقبت از مو بود. این بود آموزش اجتماعی آنها. برای آموزش خانگی آنها، سیستم تحسینبرانگیز «اطاعت» وجود داشت، یعنی سیستمی که وظایف اصلی تشکیلات بزرگ بین دختران بزرگتر تحت نظارت تخصصی راهبههای گروه کر و با کمک مناسب خواهران غیرروحانی توزیع میسالن زیبایی در تهران شد.
آرایشگاه زنانه در محدوده اقدسیه دوشسها و کنتسهای آینده در «لباس زیر زنانه» مشغول تا کردن ملافهها و دستمال سفرهها بودند؛ در «رِفِکتوآر» پارچهها را پهن میکردند و میزها را میچیدند؛ در «سَکریستی» پارچهها و لباسهای محراب را تعمیر میکردند؛ در «آپارتیکرری» ضماد درست میکردند و معجونها را مخلوط میکردند.


















