وبلاگ
-
بالیاژ بلوند
بالیاژ بلوند : بنابراین، کریستین، شما بگویید و ذهن شما آنها را عمل کنید و همچنین به آنها بگویید. آنها داستان های مهد کودک هستند بچه ها، و توجه داشته باشید که خوب به آنها بگویید.” من باید بگویم که کریستین، که دختر بسیار زیبایی بود. سالن زیبایی اکنون نه به مادر شاد فرزندان شک دارید، به مرگ در یک راهی که می توانست او را در چین به عنوان داستان سرای خود به دست آورد فرزندان امپراطور بدون رژگونه، و حتی بدون کلیشه ای “آنطور که من به داستان گویی عمومی عادت ندارم» او شروع کرد. “این داستان از—…
-
شینیون بالیاژ
شینیون بالیاژ : گفت یکی بایرن “‘ای مادر عزیزم’ گفت دومی “‘اوه عزیزم مادر خوب’ گفت سومی “‘اوه عزیزم، مادر خوب، خوب،’ چهارمی گفت. “‘اوه، عزیزم، زیبا، خوب، مادر خوب،’ گفت پنجمی “‘اوه، عزیزم، زیبا، خوب، خوب، مادر باهوش،’ گفت ششم “‘اوه، عزیزم، زیبا، خوب، خوب، باهوش، مادر نازنین،’ گفت هفتم “بنابراین آنها همه جا برای پنکیک التماس کردند. سالن زیبایی یکی زیباتر از دیگری؛ زیرا آنها بسیار گرسنه و بسیار خوب بودند. “‘بله، بله، بیرن، فقط کمی صبر کنید تا خودش بچرخد، – او باید گفته اند “تا زمانی که بتوانم آن را برگردانم” و سپس همه شما باید…
-
سامبره صورتی
سامبره صورتی : موضوع اکنون فراتر از شوخی بود. اگر ترس هنوز به شجاعت اجازه می داد یک کلمه دریافت کنید، دومی ناظر وحشت زده را در ذهن می آورد از معاهده فرعی خود با ماین هاست، و او را تحریک کرد تا ادعا کند کمک را با صدای بلند از پنجره مشخص کرد. سالن زیبایی بیرون آمد، در بالا، در به، با هیاهوی وحشتناک؛ و بالاخره به اتاق خواب رسید. تکان خورد به شدت در قفل، چندین کلید را امتحان کرد تا کلید مناسب را پیدا کرد. هنوز میله همچنان در را نگه می داشت، تا زمانی که جهشی…
-
سامبره قرمز
سامبره قرمز : یک تاریکی طولانی گالری، جایی که صدای پایش طنین انداز شد، او را به سالن بزرگی هدایت کرد و از این، یک درب جانبی، به مجموعه ای از آپارتمان ها، به طور غنی ارائه شده است تمام مبلمان برای دکوراسیون یا راحتی. از بین اینها او را انتخاب کرد. سالن زیبایی اتاقی که دوستانه ترین جنبه را داشت، جایی که او یک بالش خوب پیدا کرد بستر؛ و از پنجره می توانست مستقیماً به مسافرخانه نگاه کند. سامبره قرمز سامبره قرمز : بگیرد هر کلمه بلندی که آنجا گفته می شد او مومی های مخروطی خود را…
-
بالیاژ صدفی
بالیاژ صدفی : من او را دوست ندارم و به او اعتماد ندارم. من فکر نمی کنم او باشد مرد برای خانم ویلوبی بنابراین، اگر او دکتر را بیرون کند، و بگیرد وارث، چرا “در گم شد،” به عنوان لوگان می گوید. مرتون موفق شد به آکسفورد برود و جفسون را صدا کرد. او او را نگران یک مکان خوب، آرام و ارزان برای مطالعه یافت. سالن زیبایی مرتون پرسید: ماهیگیری می کنی؟ جفسون گفت: «وقتی فرصت پیدا کردم. او یک دان جوان تاریک، نسبتاً دست و پا چلفتی بود، اما نه بی تعصب، با یک نگاه بسیار خفیف “اگر…
-
بالیاژ پر
بالیاژ پر : و مطمئناً هیچ کس نمی توانست این بی گناه وجدانی را تشخیص دهد و پرتره داخلی نویسنده منصفانه عاشقانه های ماجراجویی اجتماعی و جنایت غیر قابل تصور “آنجا دوست جوان ما را می بینی” مرتون گفت؛ و مجله ای که او یکی از همکاران دائمی آن است. سالن زیبایی یک کوپن برای شخصیت او به عنوان یک نویسنده است.’ آقای وارن این پرتره را که زیبایی را نشان می داد، به دقت بررسی کرد و صراحت به روشی بسیار موافق، و در نهایت مرتب شده است سادگی متوسط “این زن جوانی است که شهادت های خود را…
-
بالیاژ بنفش
بالیاژ بنفش : او با کمال میل صد می داد دلار برای آن، اگر او آن را بفروشد، او گفت. “‘بله! چیزی شبیه لوله است،’ آزبورن بوتز گفت. ‘و اینطور نبود تنها برای پول در اختیار داشتن اما اگر صد را به او بدهد دلار، و برای هر دلار یک بوسه، او باید آن را داشته باشد،’ او گفت. “خب! چرا که نه؟ البته او این کار را خواهد کرد. سالن زیبایی او با کمال میل به او دو می داد به ازای هر دلار، و علاوه بر آن متشکرم. “پس لوله را گرفت. اما زمانی که او تا مرز…