PBN

PBN

  • سالن آرایش ستارخان

    سالن آرایش ستارخان : و آب زیر یخ در اوایل ماه مارس بر روی آپارتمان سرد است. در این فاصله، در زمان استراحت و ظهر، ورزش عالی در سر خوردن از تپه وجود دارد. جهنده، که همانطور که قبلاً گفته شد، شگفت‌انگیز از قد و قواره بود، عمدتاً کار جک بود، اما بیلی کوبورگ، دوست و متحد منتخب او در همه موارد اضطراری، در این کار به او کمک می‌کرد. سالن زیبایی بیلی مانند طلا خوب بود، مردی چاق با موهای زرد و چهره ای قرمز، پر از ابزارهای مبتکرانه، در دوستی سرسخت، و به سرگرمی مانند غذا خوردن، که…

  • سالن آرایش پاسداران

    سالن آرایش پاسداران : زیرا این وسیله ای عالی برای ترویج جنایت و انواع شرارت خواهد بود. این ایده بود که من را از ته دل بخنداند. فکر می‌کردم که دولت دفتر خود را به این افراد یادشده واگذار می‌کند و آن نتایج عالی را از آزمایش عاشقانه با آنها خواهد یافت. شمشیر برتری به یک فرنی صلح آمیز تبدیل می شود. سالن زیبایی زندان ها به مکان های دلپذیر برای فرار کسانی که آبرویشان لکه دار شده است. «امید چندان امیدی نداشتم که عصری را ببینم که چنین عقایدی از منبر اعلام شود، در آن زمان فکر نمی‌کردم روزی…

  • سالن آرایش پیروزی

    سالن آرایش پیروزی : او به خواهرش چیزی نگفت، اما در حالی که روز بعد آقای وانه با صبر و حوصله به او نشسته بود، او سؤالات زیادی پرسید. و اگرچه از پاسخ های او تا حدودی دلسرد شده بود، امیدهای او را به او محرمانه گفت و از او مشورت خواست. او که مردی عاقل و خوب و مهربان بود، فوراً دید که این زندگی برای دختر زیبا، تکانشی و مهربانی که در دنیایی پر از آزمایش و وسوسه بی‌حفاظ رها شده بود، امن نخواهد بود. سالن زیبایی بنابراین او به او گفت که این کار انجام نمی‌شود، مگر…

  • سالن آرایش در پیروزی

    سالن آرایش در پیروزی : گفت: “از صفحه ای که می گذری، دیدم که این کار را می کنی.” لذت بردن او از «کبوتر در آشیانه عقاب». کری اعتراض کرد: «در ابتدا این کار را انجام می‌دهم، زیرا علاقه‌ام به مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما تقریباً همیشه برمی‌گردم و بعد از آن آنها را می‌خوانم. می دانید که دوست دارید در مورد لباس های زیبا بشنوید. سالن زیبایی اوا و واندا به سادگی زرق و برق دار بودند. مخمل سفید و طناب مروارید یک لباس است. مخمل خاکستری و یک کمربند نقره ای دیگر. و همگی “دوش توری…

  • سالن آرایش صادقیه

    سالن آرایش صادقیه : اما این خورشید بیش از حد سوزان نباید آن را شکوفا کند، زیرا پایش لیز خورد و در گل و آب تا زانوهایش بالا رفت. نجاتش بده! اوه، نجاتش بده!» خانم الری فریاد زد، کاپیتان جان را که مانند یک پسر می خندید، در آغوش گرفته بود، در حالی که بچه های دیگر فریاد می زدند و دخترها به شادی خشن خود اضافه می کردند. سالن زیبایی زیرا فرد بیچاره یک کشتی غرق شده را که با لباس سفید بی لک به دریا زده بود، به ساحل می کوبید. “من چه کار کنم؟” او با لحنی…

  • سالن زیبایی در جردن

    سالن زیبایی در جردن : می بخشی؟ پس از آشکار شدن خیانت، من نتوانستم تو را با عشقی که تو مرا دوست داشتی و من نیز ابتدا تو را با آن دوست داشتم، دوست داشته باشم. آیا همه اینها را می بخشید؟—از تو التماس می کنم، حزقیا. قلبم تا حد اشک در آمد، زیرا مدتها بود که چنین سخنان صمیمانه و گرمی از او نشنیده بودم. روی او خم شدم. سالن زیبایی دستانم را دور بدنش که از حرارت می درخشید حلقه کردم و با صدایی خفه شده از هق هق گفتم. “خدا می داند که من قبلاً همه چیز…

  • سالن زیبایی جنت آباد جنوبی

    سالن زیبایی جنت آباد جنوبی : ایا می تونم؟” رزی با نگاهی گیج‌آمیز به اتاق و از فکر خوردن می‌لرزید. «بله عزیزم، من لفاف کوچکت را می‌پوشم و همه شما را راحت می‌کنم و برایتان آب یخ می‌آورم، زیرا لب‌هایتان بسیار خشک شده‌اند.» در حین صحبت کردن، سیسلی در اتاق شلوغ بود و به زودی رزی با بهترین بطری ادکلن و یک پنکه کنار آمد. سالن زیبایی سپس با ترسی در دل خود که مبادا آسیبی به کودک وارد شود، تقصیر او خواهد بود، به سرعت پایین آمد و گزارش داد که چیزی اشتباه است. چند روز قبل از اینکه…

  • سالن زیبایی جنت آباد شمالی

    سالن زیبایی جنت آباد شمالی : همانطور که در زمزمه ای شکسته گفت: “آیا او زندگی خواهد کرد؟ مادرم هرگز به من نگفت که چقدر جدی است، وگرنه باید فوراً برمی گشتم.» “امیدواریم اینطور باشد، قربان، اما…” و در آنجا صدای سیسیلی از بین رفت، چون صورتش را پنهان کرد و هق هق گریه کرد. «دختر عزیزم، تسلیم نشو. دلت را حفظ کن، امیدوار باش، دعا کن، اراده کن که عزیز زنده بماند. سالن زیبایی و این ممکن است کار خوبی داشته باشد. ما نمی توانیم او را رها کنیم! ما او را رها نمی کنیم! بگذار ببینمش؛ من بسیاری…

  • آرایشگاه زنانه در زعفرانیه

    آرایشگاه زنانه در زعفرانیه : مرد شیرین نیکی را گرفت و با همه چیز شروع به مسخره کردن او کرد. او این کار را کرد تا خودش و دیگری را گرم کند و شاید این شرمندگی ابدی را از نیکی دور کند. نیکی در حالی که خودش را کنار کشید گفت: نگران نباش. اما مردی که می‌خواست بازی کند کار را آنقدرها هم آسان‌تر نکرد. او دوباره نیکی را گرفت و با اشتیاق مضاعف سعی کرد او را خرد کند. سالن زیبایی وضعیت نیکی بسیار نامرتب به نظر می رسید. او دست به هیچ وجه نگرفت، وان وارو امتحان کرد،…

  • آرایشگاه زنانه زعفرانیه

    آرایشگاه زنانه زعفرانیه : اما با اینکه یک بار بهبود یافته بود، از همه جهات دیگر مثل قبل لجباز بود. من جداگانه با آن همکار صحبت کردم و از او خواستم که دلیل ناراحتی نیکی را بیابد و بفهمد کجا زندگی می کند. او قول داد. بعد از مدتی با او آشنا شدم، امیدوارم اکنون حداقل بتوانم اطلاعاتی از زندگی آن مرد غمگین به دست بیاورم. با این حال، همه اینها یک آرزوی بیهوده بود. سالن زیبایی روح یک بانو وقتی دیگری شروع به پرسیدن در مورد آن چیزها کرد، نیکی مانند یک کیوی خنگ شده بود. قبلاً زیباترین قلب…