PBN
PBN
-
سالن زیبایی پاسداران
سالن زیبایی پاسداران : برخی از آنها حتی با عجله به داخل آب هجوم بردند و سعی کردند با دستان خود کنده ها را بگیرند. “خم شو!” کوبو فریاد زد؛ “آنها تیر پرتاب می کنند.” هر پنج نفر خود را روی صورتشان در میان نیزارها انداختند. سالن زیبایی که صحت سخنان گیلبرت با هجوم سرسختانه بچواناس به سمت رودخانه، به امید جلوگیری از پیشرفت قایق، ثابت شد. آنها با تیرهای خود به دنبال مسافران رفتند و کمندهای بلند چرمی ریختند. سالن زیبایی پاسداران سالن زیبایی پاسداران : درست به موقع تا اجازه دهند تیری از روی آنها بگذرد و سطح…
-
بهترین سالن زیبایی در پاسداران
بهترین سالن زیبایی در پاسداران : این ریسمان با پاهای اسب آبی تماس پیدا کرد که در راه رفتن، پاهایش را به ندرت از زمین بلند می کند. ریسمان به این شکل شکسته می شود، پرتو سنگین فوراً می افتد و معمولاً به پشت اسب آبی برخورد می کند و به قسمت های حیاتی نفوذ می کند. ضربه تقریبا همیشه مرگبار است. حتی اگر حیوان در جا کشته نشود. سالن زیبایی آنقدر زخمی می شود که کمی بعد می میرد. گاهی اوقات، برای اطمینان مضاعف، آقای دی والدن به آنها گفت، آهن در سم غرق شده است. نیک در حالی…
-
سالن زیبایی در پاسداران
سالن زیبایی در پاسداران : همه با این جمله موافق بودند که گم شدن کشتی به خاطر کاپیتان یا خدمه نبود. باد او را مستقیماً به ساحل راند، لنگرهایی که در اوج طوفان به بیرون پرتاب شده بودند از هم جدا شدند و هیچ بندری در امتداد آن ساحل وجود ندارد که کشتیها بتوانند برای آن حرکت کنند. سرانجام این بود که او روی صخرهای در فاصلهای دور از ساحل پرتاب شد. سالن زیبایی کاملاً شکسته شد. «با مدیریت خوب افسران فرمانده، کل مسافران و تقریباً تمام خدمه سوار قایق شدند و به سلامت در ساحل فرود آمدند. ما در…
-
سالن زیبایی در ولنجک
سالن زیبایی در ولنجک : او چهره ای کک و مک، لاغر و مطیع است. از زانو پای چپش رفته و در جایش یک کنده چوبی دست و پا چلفتی قرار دارد که با سرعتی فوقالعاده روی آن میلنگد. مادر کریپ سه یا چهار دفتر را در خیابان اصلی تمیز می کند. سالن زیبایی در زمان های دیگر شستشو می دهد. به نحوی، آنها موفق می شوند در این محل زندگی متزلزلی که توسط پدر کریپ وصله شده بود، زندگی کنند. سالن زیبایی در ولنجک سالن زیبایی در ولنجک : پدری که چندین سال قبل یک شب در حال مستی…
-
سالن آرایش تهرانپارس
سالن آرایش تهرانپارس : همنوع را گیج کن من معتقدم که او می خواست بمیرد. برخی از عاشقانه های مزخرف او را نگران کرد و تب کرد.» “عاشقانه؟ اوه، رالف، به من بگو. فقط فکر کن! یک عاشقانه در بیمارستان.» «او سعی کرد امروز صبح آن را در فواصل هجوم درد به من بگوید. او به عقب خم میشد تا جایی که سرش تقریباً پاشنههایش را لمس میکرد و دندههایش تقریباً ترک میخوردند. سالن زیبایی با این حال توانست چیزی از داستان زندگیاش را منتقل کند.» همسر دکتر در حالی که دستش را بین گردن و صندلی لغزید گفت: “اوه،…
-
سالن زیبایی جردن تهران
سالن زیبایی جردن تهران : در زمان بازدید ما، خرگوش ها تقریبا کشور را ویران کرده بودند. چند گله گوسفند سعی میکردند با نوک زدن شاخههای بالاتری که خرگوشها نمیتوانستند به آنها برسند، زندگی خود را ادامه دهند، اما بسیاری از گلهها مجبور شدند تا دوردستها رانده شوند. مردم احساس درد و کبودی شدیدی میکردند. سالن زیبایی و حتی شنیدن نام خرگوش آنها را عصبانی میکرد. حوالی ظهر برای ناهار در حومه یک دهکده کوچک توقف کردیم و خدمتکاران شاهزاده یک شام سرد خوب از شکار گلدانی، پاته د فوی گراس و مرغان سرد پهن کردند. شاهزاده دستور داده بود…
-
سالن زیبایی جردن
سالن زیبایی جردن : اما خدا را به یاد می آورم، زیرا آنها قطعاً به شیوه ای اسرارآمیز برای انجام شگفتی های خود حرکت می کنند.” ( هوستون دیلی پست ، صبح یکشنبه، یک مورد عجیب یک خبرنگار پست بعدازظهر دیگر با یک پزشک جوان هیوستون ملاقات کرد که با او به خوبی آشنا بود و به آنها پیشنهاد داد که به کافه ای همسایه بروند و یک لیموناد خنک بخورند. سالن زیبایی پزشک موافقت کرد و به زودی پشت میز کوچکی در گوشه ای ساکت و زیر یک فن برقی نشستند. پس از اینکه پزشک هزینه لیموناد را پرداخت…
-
سالن زیبایی خیابان فرشته
سالن زیبایی خیابان فرشته : وقتی صبح کریسمس فرا می رسد، پدرش خود را صاحب افتخار یک برف پاک کن قرمز جدید می بیند که علامت هزینه پانزده سنت را به دقت پاک کرده است و باید در جعبه لباس یک خانم جوان یک جفت دستکش جدید و یک جعبه خوب مشاهده کرد. بنبون های شکلاتی مرد چاق که یک واگن قرمز را به خانه می برد، در خارج از کشور است. سالن زیبایی او عموماً مردی پرآوازه است که به خودساخته بودن خود افتخار می کند و با حمل بسته های شخصی خود به نشان دادن دموکراسی خود افتخار…
-
سالن آرایش یوسف آباد
سالن آرایش یوسف آباد : و رجینالد ستون محترم، با براق ترین کلاه های بالا و ظریف ترین کت های خاکستری، با احتیاط به سمت پیاده رو رفت. سپس با تدبیر ظریفی که تمام حرکاتش را مشخص می کرد، نیم تاجی را از جیب جلیقه اش بیرون آورد و به راننده داد. مرد سکه را با خس خس خس سینه ای “ممنون آقا” در جیب گذاشت و در حالی که از جعبه خود خم شد. سالن زیبایی پنهانی پرسید: “آیا سه روز برنده می شوی، گوونور؟” رجی آهی کشید. او در حالی که عینک میدانی خود را با زاویه ای…
-
سالن زیبایی یوسف آباد
سالن زیبایی یوسف آباد : ترکیبی دلپذیر از شامپاین، سس مایونز خرچنگ، زبان سرد و ژله مادیرا به صورت دعوت کننده عرضه شد. روی میز قابل حمل داخل بدنه. رگی در حالی که لیوانش را بالا برد و با تجملات به عقب تکیه داد، گفت: «اینجا سلامتی آقایی است که آن عبارت جذاب «پولدار بیکار» را اختراع کرده است. سالن زیبایی گوندولین اعتراض کرد: «شاید اول مال من را نوشیده باشی، بعد از اینکه دستم را تا آخر پایین گرفتی.» تونی گفت: «رجی عالیترین و ناقصترین رفتار را نسبت به هر کسی که من میشناسم دارد. موزت، سلامتی تو!» موزت…